آقا نور الله ، سردمدار آزادی خواهی در اصفهان

نويسنده: محمد حسن زمانیان

ايستادگي روحانيون در برابر استبداد در اين يکي دو قرن اخير، حداقل در کشور ما چشمگير و بارز بوده است. يکي از نمونه هاي آن در دوران استبداد رضا خاني، قيام روحاني بزرگ، حاج آقا نورالله اصفهاني است. وي در دوراني که زورگویی های رضا خان داشت اوج مي گرفت عليه او قيام کرد و عاقبت در اين راه جان خود را از دست داد.
بررسي ابعاد زندگي، شخصيت و قيام اين بزرگمرد کاري بسیار مهم و قابل توجه است چرا که نه تنها شناخت گذشته را شامل می شود بلکه به دلایل مختلف دقت در حالات همچون آقا نور الله ها تحلیل اتفاقات و وقایع آینده را آسانتر و قابل استناد تر می نماید . برای مشخص شدن میزان اهمیت این مسئله بهتر است به بیانات مقام معظم رهبری در این زمینه توجه کنیم ؛ ایشان در دیدار خود با اعضای همایش مرحوم نورالله اصفهانی چنین فرمودند :
(( اين روحاني برجسته در زمان حيات خود نقش مهمي در قضاياي مشروطه و بعد هم در مبارزه با سلطه بيگانه و استبداد داخلي در زمان رضاخان ايفا كرد.
مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي همايش مرحوم آيت‏الله حاج آقا نورالله اصفهاني با تاكيد بر لزوم شناساندن شخصيت‏هاي تاريخي و اثرگذار در تاريخ سياسي، اجتماعي و علمي كشور، از آيت‏الله حاج آقا نورالله اصفهاني به عنوان روحاني مبارز و آزاديخواه و در عين حال روشن‏بين و روشنفكر ياد كردند و افزودند: اين روحاني برجسته در زمان حيات خود نقش مهمي در قضاياي مشروطه و بعد هم در مبارزه با سلطه بيگانه و استبداد داخلي در زمان رضاخان ايفا كرد .
ايشان همچنين با اشاره به جايگاه علمي مرحوم حاج آقا نورالله اصفهاني، خاطر نشان كردند: يكي از ويژگي‏هاي اين شخصيت تاريخي، تفكرات عميق و نافذ وي بود . ))
به هر حال جایگاه آیت الله نور الله اصفهانی در قیام مشروطیت و هم‌چنین نقش او در تحولات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران از نهضت تنباکو تا قیام ضد رضا شاه و همچنین اندیشه‌های دینی و سیاسی این روحانی بلند پایه در موضوعات ولایت فقیه، یگانگی دین و سیاست، رویارویی با تعارضات فرهنگی ( بهائیت و فعالیت تبشیری) بررسی و مواضع اقتصادی او در ترویج خودکفایی ملی در واقعه تحریم تنباکو و تأسیس شرکت اسلامیه ؛ جایگاه توجه پیرامون شرح حال او را حائز اهمیت و توجه بسیار قرار داده است ، لذا در این ویژه نامه برآنیم تا در حد بضاعت به معرفی حالات این بزرگ سیاستمدار الهی نموده و بدین وسیله به تمجید و سپاس از تلاشها و فعالیتهای او بپردازیم .
پنجمین فرزند آقا محمد باقر مسجد شاهی (فقیه مشهور اصفهانی ) در 1278ق دیده به جهان گشود و با عنایت پدر مهدی نامیده شد . مهدی که بعدها به (نورالله) شهرت یافت در سایه عنایتهای پروردگار کودکی را پشت سر گذاشت و رفته در شمار دانش آموزان جای گرفت .. او از محضر ملا محمد نقنه ای بهره برد و سپس در محفل علمی پدر حضور یافت. مهدی در 1295 ق راه عراق پیش گرفت ، تا بر اندوخته های علمی اش بیافزاید و تجربه های عرفانی اش را به کمال رساند. او چندی در نجف اقامت گزید و سرانجام مراد خویش را در سامرا یافت .
مکتب سامرا که به تازگی و با خواست و عنایت مرجع بزرگ شیعیان جهان یعنی میرزای شیرازی تاسیس شده بود محل مناسبی بود تا روحانیون و طلاب بزرگی را برای جهان اسلام تربیت نماید . روحانیون بزرگی که بعد ها صفحات تاریخ میزان نبوغ و کمالات ایشان را در زمینه های اجتماعی ، سیاسی ، فقهی و ... در خود ثبت نمودند . و البته همة آگاهان به صراحت مهمترین وجهة تفاوت و تمایز شاگردان مکتب سامرا را از بقیه شاگردان مکاتب همین وجة توجهِ آنها به مسائل اجتماعی و سیاسی می دانند .
به هر حال آقا نور الله اصفهانی خود را در شمار شاگردان مرجع شیعیان حضرت آیة الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی جای داد و علاوه بر میرزا از محضر فقیه فرزانه حضرت حاج میرزا حبیب الله رشتی نیز کامیاب شد.
آقا نور الله پس از سالها تلاش و مجاهدت در سال 1304 ه .ق در شمار مجتهدین جای گرفت و استادان بزرگی چون حضرات آیات عظام میرزا محمد حسین شیرازی ، میرزا حبیب الله رشتی ، محمد طه نجف ، سید صدر الدین کاظمینی ، میرزا حسین بن میرزا خلیل تهرانی و سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مرتبه علمی اش را ستوده و او را از گواهی اجتهاد و روایت بهره مند ساختند.
این مجتهد شهیر پس از یک دوره مهاجرت علمی سرانجام در سال 1304ه .ق به موطن اصلی خویش بازگشت و در اصفهان سکنی گزید . هر چند تاریخ نگاران و تحلیل گران به دلیل وجود علما و روحانیون بزرگ دیگر در اصفهان به سهولت نمی توانند آقا نور الله را بزرگترین رهبر و تاثیرگزارترین روحانیِ آن زمان بنامند امّا هیچ کس نمی تواند نام آقا نور الله اصفهانی را از زمره رهبران سیاسی و مذهبی اصفهان پاک نماید و این نکته از همان آغازین روزهای ورود او به اصفهان قابل رؤیت است .
در همان ابتدا حادثه ای رخ می دهد که پای آقا نور الله را به میان کشیده و عکس العمل او را به تصویر می کشد .
در این سال اقدام بی شرمانه گروهی از بابیان سده (خمینی شهر کنونی) در توهین به مقدسات مسلمانان و ترویج انحراف و بی دینی در میان ناآگاهان جامعه کاسه صبر رهبران مذهبی شهر را لبریز ساخت . مردم مؤ من به اشاره فقیهان بیدار پیروان باب را از این شهر بیرون کردند.
پیروان باب در جهت استمداد از دربار برآمده و به دلیل لابی قوی موجود در دربار و حمایت ضمنی انگلیس از آنها شاه فرمان داد تا آن گروه تبهکار تحت حمایت نیروهای دولتی قرار گیرند. بنابراین مفسدان در سایه سر نیزه های قوای انتظامی به سمت سده حرکت داده شدند تا به خانه های خویش برگشته و به آن شهر برگردند .
مؤ منان به رهبری حاج سید محمد رحیم - آقا سدهی - ندای آقا محمد تقی نجفی را لبیک گفتند، به خیابانها گام نهادند و به رویارویی با مفسدان پرداختند. در این درگیری هفت تن جان باختند و بابیان گریختند. کارگزاران حکومت گزارش این واقعه را به تهران فرستادند و اندکی بعد آقا نجفی همراه برادرانش شیخ محمد تقی ثقة الاسلام و حاج آقا نورالله به تهران فرا خوانده شد .بر خلاف اندیشة و پیش بینی حکومت ، مردم پایتخت به پیشوازشان شتافتند و ناصرالدین شاه را با ناکامی روبرو ساختند . شاه که حضور برادران فقیه اصفهان و اقامه نماز جماعت آقا نجفی در مسجد سید عزیزاللهِ تهران را به سود خویش نمی دید از در دوستی درآمد و پس از شش ماه آنها را به اصفهان باز گرداند و این اولین فشار حکومتی به آقا نورالله با شکست مواجه شد .
پس از چند سال واقعة مهم دیگری به وقوع پیوست که به دلیل میزان اهمیت وگستة شهرت و معروفیتش بسیار قابل توجه است . پنجشنبه بیست و هشتم رجب 1308 ق . امتیاز خرید و فروش ‍ تنباکو و توتون کشور به مدت پنجاه سال در انحصار یک کمپانی انگلیسی قرار گرفت و این آغاز جنگی بود که در یک سو پادشاه سلطنت مطلقه و از یک سو بزرگ مرجع جهان شیعه و استاد آقا نور الله یعنی میرزای شیرازی قرار داشت .
آقا محمد تقی نجفی با همکاری برادران گرانقدرش حاج آقا نورالله و آقا محمد علی و دیگر علمای شهر در اولین اقدام تنباکو را تحریم کرده و مردم را به اعتراض فرا خواندند.
در پی این اقدام قلیانها در همه جا کنار گذاشته شد. روحانیان شهر به رهبری آقا نجفی تلگرافی به دربار ارسال کرده ، خواستار لغو پیمان تنباکو شدند. ناصرالدین شاه که فرزندان شیخ محمد باقر اصفهانی را سبب همة آشوبها و بیگانه ستیزی ها می دانست ضمن ارسال تلگرافی به آقا نجفی وی را چنین تهدید کرد :
( بی جهت عالم آسوده را آشفته نکنید و مردم با خون خود بازی نکنند و آسوده مشغول دعاگویی و رعیتی باشند )
بی تردید اینگونه تهدیدها توان جلوگیری از اقدامات علمای شهر نداشت پس آنها به حرکت خود ادامه داده و منجر شد تا ظل السلطان فرماندار اصفهان آنها را از شهر تبعید نماید . تبعید شدگان به اشاره آقا نجفی راه سامرا پیش گرفتند و با بازگویی حوادث کشور نزد میرزای شیرازی ، زمینه فتوای مشهور تحریم تنباکو را فراهم آوردند.
آقا نور الله همچنین به دلیل نبوغ ذاتی خویش به راحتی توانست آیندة مشوش اقتصاد ایران که تحت اعطای امتیازات مختلف به غربیان مشوش تر می شد را پیش بینی کرده و به انجام اقدامات مختلف برای مبارزه با مشکلات آینده پرداخت . او با تاءسیس مؤ سسه های اقتصادی مردمی راه سازندگی و تولید را به مردم نمایاند.
از مهمترین موسسات اقتصادی می توان به شرکت اسلامیه اشاره کرد که در جایگاه خود بسیار قابل توجه و دقت بود . هر ایرانی می توانست از یک تا ده هزار سهم در این شرکت خریداری کند و بیگانگان حق خرید یا نگاهداری سهامش را نداشتند. نکته شایان توجه در اساسنامه این مؤ سسه فصل بیست و یکم است :
فصل بیست و یکم : این شرکت بکلی از دادوستد متاع خارجه ممنوع است . فقط هم خود را صرف ترقی متاع داخله و آوردن چرخ و اسباب و کارخانجات مفید خواهد نمود و حمل متاع داخله به خارجه بر حسب اقتضا و به موقع خود در کشیدن راه شوسه و آهن اقدام خواهد کرد.
این سازمان بزرگ اقتصادی در لندن ، کلکته ، بمبئی ، قاهره ، استانبول ، بغداد، مسکو و بادکوبه ، نمایندگیهایی تاءسیس کرد و در راه سازندگی گامهای بلندی برداشت . گزارشهای نشریات معتبر آن روزگار بخشی از عملکرد مطلوب شرکت را آشکار می سازد :
به موجبی که اطلاع حاصل نموده ایم شرکت اسلامیه اصفهان در صدد حصول امتیاز ساختن راه آهن محوطه اصفهان از اولیای امور جمهور شده اند که راه آهن ساخته ، واژگون حرکت کند و یقین است که دولت علیه در ادعای این امتیاز هیچ گونه تاءمل نخواهد فرمود. بعضی از دانشمندان سه سال است که این خیال را داشتند، این ایام انشاءالله به توسط شرکت اسلامیه از قوه به فعل رسیده ، ملت و دولت را فایده کلی حاصل خواهد شد
و البته رمز پیروزی و رشد این شرکت چیزی نبود جز حضور حاج آقانورالله ، آقا نجفی و دیگر فقیهان بزرگ در راءس این مؤ سسه الهی که سبب شد تا مراجع عراق نیز از آن حمایت کرده و مردم به شرکت فراگیر در این شرکت رغبت یابند .
در اهمیت احداث این شرکت همین بس که یکی از نشریات اقتصادی لندن در این باره نوشت :
معلوم می شود ایرانیان اندک اندک از خواب غفلت بیدار شده و قدر و اهمیت تجارت خاصه - تجارت شرکت - را نیکو دانسته و چیزی که در این شرکت اهمیت دارد این است که علمای این ملت در آن شرکت دارند و مشوق اند و اگر این شرکت معتبر شود سکته بزرگی به تجارت انگلیس در اصفهان بلکه در خلیج فارس وارد آید و باید تجار، نوعی رفتار کنند که در آینده بازار تجارتشان از رونق نیفتند والا بزودی باید منتظر خبر بود که بازار تجارت ما در اصفهان بسته شود .
همچنین سفارت انگلسی نیز در نامه ای این اقدام حاج آقا نورالله و آقا نجفی را به باد انتقام گرفته ، آنها را به سودجویی متهم کرد :
از قرار اطلاعاتی که از اصفهان می رسد علمای آنجا بر ضد تجارت خارجه می باشند. علمای مزبور نه به ملاحظه تعصب مذهبی بلکه صرفه شخص به معیت بعضی رؤ سای تجار که در شرکت اسلامیه شریک می باشند، سعی بلیغ در فروش امتعه خود و رد مال التجاره خارجه دارند... بلکه در مساجد و سایر نقاط علنا می گویند که مردم نباید امتعه خارجه را بخرند .
از جملة کارشکنی ها و مبارزاتی که غرب از پا درآرودن جنبش آقانورالله و برادرشان انجام داد همچنین می توان به سیاست ترویج مسیحیت در اصفهان و فرستادن تیزدال کشیش خبرة مسیحی به جلفای اصفهان و ارسال کتابها و نشریات ضد اسلامی برای او نام برد . به همین دلیل آقا نور الله بلافاصله به ایجاد مکانی در جلفا برای مبارزه با این تهاجم فکری و فرهنگی نمود که به نام صفا خانه معروف گردید ، او همچنین به چاپ و توزیع نشریة الاسلام در این محل پرداخته و از مجرای آان علاوه بر خنثی نمودن اقدامات ، تبلیغات و سخنرانی های تیزدال به تبلیغ و گسترش اسلام پرداخت .
البته فراموش نکنیم دربار قاجار در مقابل رهبران اصفهان سخت در بهت و کینه بوده و منتظر بود تا در موقع مناسب به مقابله با آنها بپردازد تا اینکه در سال 1320ه.ق حادثة کشته شدن دو بازرگان خیانکار اصفهانی به دست مردم و سپس شورش مردم یزد بهانة این اقدام را به دست شاه قاجار سپرد و شاه آقا نجفی و حاج آقا نورالله را به تهران خوانده و یکسال در آنجا نگاه داشت و در اقدامی مزورانه به پخش شایعاتی در مورد ایشان پرداخت امّا نهایتاً پس از دو سال فقیهان فرزانة اصفهانی با احترام و استقبال عامة مردم به اصفهان بازگستند تا فصل دیگری از مبارزات خویش را رقم بزنند .
فصل جدید که مهمترین شاخصة آن انقلاب مشروطیت است را می توان اولین حادثه بزرگ در تاریخ ایران دانست که انقلابی با ابعاد وسیع اجتماعی ، سیاسی و ... را برای ایرانیان به همراه داشت . این انقلاب که تا آن زمان در آسیا بی نذیر در طی یک حرکت چهار ساله به بار نشست . و هرچند نمی توان تاریخ نخستین روز خیزش مشروطه خواهی و نام آغازگران آن را بیان نمود امّا به راحتی می توان ادعا نمود که همگام با پیشرفت اندیشه مشروطه در جامعه انجمنهای ملی نیز در شهرهای کشور شکل گرفت تا تنگناهای اقتصادی - اجتماعی را از میان و این انجمن در اصفهان زیر نظر آقا نورالله پای به عرصه وجود نهادو لذا دور ترین زمانی که نام یک اصفهانی برای مبارزات همخوان با مشروطه خواهی ثبت شده است زمانی است که آقا نورالله انجمن مقدس ملی اصفهان را تاسیس نمود .
نام حاج آقا نورالله و آقا نجفی برادر بزرگوارش همچنین در بین علمایی که در هجرت و تحصن 1324 قم شرکت جستند دیده می شود که این دومین تاکید برای اثبات نقش ایشان در انقلاب مشروطه به شمار می آید .
حرکت بعد مقابله حاج آقا نور الله با تغییر رنگ ظل السلطان بود . حاکم اصفهان که پایه ها یحکومت خویش را با قدرت یافتن مشروطه سست می دید با یک تغییر صد و هشتاد درجه خود را مشروطه خواه معرفی کرده به اغوای اذهان عمومی پرداخت و اینجا بود که عالم بزرگ اصفهان همچون یک دیدبان تیز بین به خنثی توطئه او پرداخته و سرانجام پس از یک سلسله اقدام توانست دست او را از مال و ناموس مردم کوتاه نماید .
عمق ذکاوت و نهایت زیبایی تفکرات عالم اصفهان ی زمانی آشکار شد که در سال 1324ه.ق اطلاعیه حاج آقا نور الله در بین مردم و پیروانش منتشر شده و موراد زیر را مورد تأیید و سفارش قرار داد :

  • در نوشتن اسناد و احکام تنها از کاغذ ایرانی بهره گیرند.
  • بر مردگانی که کفن غیرداخلی بر آنها پوشانده شده ، نماز نگزارند.
  • خود و پیروانشان از پارچه های ایرانی استفاده کنند و متخلفان از این اصل را احترام نکنند.
  • در میهمانیهای اسراف کاران شرکت نجویند، خود نیز در میهمانیهایشان از اسراف بپرهیزند و به یک نوع غذا بسنده کنند.
  • معتادان به مواد مخدر را خوار شمارند، آنها را احترام نکنند و به خانه هایشان نروند.
    او بلا فاصله اقدامت خویش را آغاز نمود و از فضای حاصله از پیروزی مشروطه در جهت انجام اقدامات زیر استفاده نمود :
  • تاسیس مدارس جدید
  • بنای بیمارستانها
  • احداث و گسترش جاده ها
  • تامین امنیت شهر
  • انتخاب نمایندگان با کفایت و دادن کارهای هر به آنها
    تا اینکه وقایع سال1326 به وقوع پیوست و محمدعلیشاه بر علیه مشروطه به پا خواست .
    شاید هیچ کس باور نمی کرد که روز ی روحانی خوش اخلاق اصفهانی صلاح به دست گیرد امّا در همان زمان چشم تاریخ حماسة بزرگ حاج آقا نور الله را به نظاره نشست و حرکت بی بدیل اورا ثبت نمود .
    حاج آقا نور الله حدود پنجاه هزار رزمنده را در زیر پرچم فرماندهی خویش آماده رزم نمود و سبب شد تا انجمنهای گوناگون محلی در چهل ستون آماده نبرد شده و خواستار کناره گیری شاه شوند امّا دریغ که مشروطه خواهان پایتخت از چنین نیرویی بی بهره بودند و محمد علی شاه توانست با به توپ بستن مجلس بساط مشروطیت را به سرعت برچیند .
    شاه بلا فاصله اقبال الدوله کاشی را به عنوان فرماندار به اصفهان فرستاد را تا قیام و حرکت باقیمانده را خاموش نماید امّا آنچه حاصل شد چیزی نبود جز یک نبر داخلی در شهر که در جریان به توپ بستن مسجد شاه به اوج خود رسید که نهایتا با پیروزی مردم به رهبری علمای شهر و سقوط اصفهان منجر شد . پس از سقوط اصفهان رزمندگان عشایر به جانب تهران روان شدند و با پیوستن به نیروهای آزادیخواه ، محمد علی شاه را از تخت قدرت به زیر کشیدند.
    متاسفانه آغازین اتفاقات تاریخی ملالت بار در میان همین پیروزی به وقوع پیوست و طعم خوش پیروزی را در مزاج مردم تلخ نمود تا سالها بعد مایة تأسفی باشد برای همگان و این تجربه نا خوشایند چیزی نبود جز بروز ناسازگاری در میان مشروطه جویان. حاج آقا نورالله در این جریانات سعی می کرد تا وضعیت دشوار شیخ فضل الله نوری را بهبود بخشد و لذا با هدف یاری آن فقیه فرزانه پای در مسیر تهران نهاد که پیروانش وی را از این اقدام خطرناک باز داشتند . بدین ترتیب شیخ فضل الله پایتخت به شهادت رسید و صمصام السلطنه که به یاری آقا نورالله در سپاهان قدرت یافته بود، یکباره در شمار مخالفان روحانیت قرار گرفته و فرمان تبعید آقا نجفی و آقا نورالله اصفهانی را برای اجرا به کارگزارانش ‍ ابلاغ کرد .
    هر چند این فرمان به سبب حمایت بی دریغ مردم از رهبران دینی خویش ناکام ماند ولی طرح ترور حاج آقا نورالله در روی میز حاکمان نادان جا یگرفت تا آبروری ریخته شده مشروطه بیش از پیش دچار نادنی ها و لغزشهای روشنفکر مئابان قرار گیرد . مجتهد بیدار شهر از نقشه پلید آنها آگاهی یافت و در 1329 رهسپار عراق شد . آقا نور الله که عمری را صرف مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی نموده بود دسترنج تلاشهای خود را با تهدید قتل گرفت و بدین سان تاریخ صدای آقا نور الله آندم که می گفت : ما انگور انداختیم که سرکه شود آن را شراب کردند. را هیچ گاه از یاد نخواهد برد .
    پس از چندی برادر بزرگوار او یعنی آقا نجفی از دنیا رفت و آقا نورالله بلا فاصله به اصفهان برگشت ، اندکی بعد هم جنگ جهانی اول شروع شد و میهن بزرگ ایران که در ضعف عظیم مدیریتی از ناحیه دربار رنج می برد مورد تاراج قرار گرفت . اینجا بود که روحانی بزرگ اصفهانی دوباره قد برافراشت و فرمان بسیج همگانی را صادر کرد . او به حمایت از کمیته دفاع ملی پرداخت و عشایر را به خدمت دین فرا خواند. ماموران انگلیسی را از تلگرافخانه اخراج نمود تا کارگزاران ایرانی جای آنها رابگیرند . آقا نورالله همچنین موجودی بانک شاهنشاهی را به سود مجاهدان مصادره کرد و همه چیز را برای اقدامات همه جانبه تدافعی آماده ساخت .
    رهبر شجاع اصفهانی ، آ«چنان در مقابل بیگانه ایستاد که خشم دشمنان اسلام را برانگیخت آنگونه که چون خبر حرکت سپاه روس به سمت اصفهان درشهر پیچید همه دریافتند که هدف اصلی آنها نابودی حاج آقا نورالله است .
    پس با نزدیک شدن ارتش روس به ناچار برای چندمین بار راه عراق پیش گرفت و دیگر بار به آستان امامان معصوم علیهم السلام در عتبات عالیات پناه برد .
    پس پایان جنگ جهانی و آرام شدن اوضاع فقیه خستگی ناپذیر آستان اهل بیت علیهم السلام به ایران بازگشت و به عنوان رئیس العلمای کشور و ریاست حوزه اصفهان به انجام وظایف دشوار خویش کمر بست تا هر روز درگیری با احزاب سیاسی غیرمذهبی ، رسیدگی به دادخواهی انبوه پابرهنگان که جز آن فقیه فرزانه پناهی نداشتند و در پی آن کشمکش با کارگزاران دولت ، وظیفة روزانة آن راهبر دلسوز شمرده شود.
    در سفر حاج آقا نورالله به خراسان رضاخان را در تهران به حضور پذیرفت و با گوشزد کردن کردار ناپسند ماموران حکومت به او ، سردار سپاه ایران که جز با صفت قلدری توصیف نمی شد را عصبانی نمود . این دیدار سبب شد تا رضاخان آقا نور الله را آخوند خطرناک بخواند و نابودی او را در برنامة کار قرار دهد.
    پس از تصمیمی رضا خان در مورد قانون نظام وظیفه فضای عمومی کشور به سمت اعتراض و ناخوشنودی حرکت نمود تا اینکه رهبر اصفهانی فضا را برای طرحی که در ذهن می پروراند آماده دید . او فکر می کرد که اگر همه رهبران ملی و مذهبی به قم مهاجرت کنند و در پناه حضرت معصومه علیهاالسلام بست بنشینند نهضت زودتر به بار می نشیند پس برای مشورت به خدمت روحانی بزرگ جناب سید العراقین شتافت و در محضر او به استخاره با قرآن پرداخت و آیه ای که پاسخ قرآن را بیان می نمود (آیه 100 سورة نساء) باعث شد تا آقا نورالله بی اختیار سر بر عصا گذاشته و پس از اندکی سکوت این چنین بگوید : می دانستم در این راه سرانجام کشته می شوم ولی وظیفه شرعی من قیام در برابر اینهاست .
    پس نامه های فراوانی را به شهرهای گوناگون فرستاد و روحانیان را به هجرتی سرنوشت ساز فراخواند و بدین ترتیب مهاجرت رهبران مذهبی به قم آغاز شد.
    رضاخان نگران از اعتراض روحانیان گفت : مُدرس کم بود حالا آخوندها هم علیه من به قم لشکر کشی کرده اند! با این لشکر چه کنم ! یکی از درباریان پاسخ داد: قربان ، شما که این همه سران عشایر و خانها را نابود کرده اید، این یک آخوند که چیزی نیست و رضاخان پاسخ داد : قضیه کوچک نیست ، آن اصفهانی آدم خطرناکی است .
    مهاجران معترض که جز با تعدیل قدرت رضا خان و کاسته شدن از میزان خشونت او آرام نمی شدند نامه هایی را برای پایتخت فرستادند ، تایید و حمایت مراجع از نجف و همراهی مردم رنج کشیده باعث شد تا پس از اندکی بازار تهران اعتصاب کرده و کرکرة مغازه ها به نشانة اعتراض پایین بیاید .
    شاید این چندمین باری بود که حرکت پیامبرگونه آقا نورالله نخوت خودکامگان را در هم می شکست امّا گویا تفرعن رضا شاه که در ابتدا یراه خویش بود یارای تحمل این شکست نبود پس به تنها راه ممکن اندیشید و همان راهی را در پیش گرفت همة خودکامه گان برای رهایی از در پیش می گیرند .
    رضا شاه برای رهایی از حرکت آقا نورالله نقشة ناجوانمردانة خویش را با فرستادن یکی از درباریان در لباس پزشکی بر بالین آقا نورالله و تزریق سم به بدن او و شهادت این فقیه نامور عملی ساخت .
    پس جسم خستة یکی از عاشقان راه حقیقت پس از هفتاد سال مجاهدة در راه معبود در خاک پنهان شد تا اصفهان با دیگر یکی از فرزندان دلاور خویش را از دست بدهد .
    یادش زنده و راهش پر رهرو باد

    منابع :

    1- مقاله عباس عبیری 2- مصاحبة محمدرضا عسكراني
    3- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار خود با اعضای همایش مرحوم نورالله اصفهانی